رسیدن به تو.


صدای قدم‌هایت را هنوز هم می‌شنوم.!..

آن‌روزها عاشقانه با هم گام برمی‌داشتیم.

شب‌ها ستاره بودیم در آسمان، .. و هر صبح می‌رفتیم تا رسیدن به خورشید.

آن‌روزها در کنار هم، به شماره‌ی قدم‌هامان فکر نمی‌کردیم.

آن‌روزها هیچ‌چیز اهمیت نداشت!!!!!!! هیچ‌چیز به اندازه‌ی تو اهمیت نداشت.!..

اما..

این‌روزها سکوت را حس می‌کنم.!.. و می‌دانم که فاصله‌ها را دوست ندارم.

در این‌روزها من تمام دقایق و ثانیه‌ها را می‌شمارم، تا رسیدن به تو.

حرف های عاشقانه

با شاخه گلی از تمام رنگها ، رنگهایی به تمام زیبایی ها ، برای تو عزیزترین عزیزم برای امروزت خوشبختی ، برای فردایت شادکامی و برای آینده ات نیکبختی و سعادت را آرزو می کنم ، بی نهایت نیکبختی و سعادت را آرزو می کنم ، بی نهایت با صداقت تا قیامت دوستت دارم. 

 

زیباست وقتی قلبی داری که صاحبش خودت هستی اما زیباتر آن است که دوستی داری که قلبش تو هستی. 

 

یادته بهت گفتم که خشت دیوار دلتم ؟ تو هم منو شکستی ولی اشکالی نداره ، حالا خاک زیر پاتم! 

 

هر کی امد پش من یه ذره جاتو نگرفت ، هیچ ادایی جای اون ناز  و اداتو نگرفت ، پیش هر نقاشی رفتم تو رو نقاشی کنه ، روی هر بومی زدم رنگ چشاتو نگرفت.   

حرف های عاشقانه

 صدا کن مرا که صدایت زیباترین نوای عالم است ، صدا کن مرا که صدایت قلب شکسته ام را تسکین می دهد ، صدا کن مرا تا بدانم که هنوز از یاد نبرده ای مرا ، نشسته ام تا شاید صدایم کنی ، صدایم کنی و محبت بی دریغت را نثارم کنی.

مهر و محبت حیوانات

حیوان ها هم باهم مهربان شدند ولی ما انسان ها نه محبت 

مهر و محبت حیوانات به هم 

 

محبت ببر به آهو 

برای دیدن عکس به ابعاد بزرگتر روی هر کدام از این تصاویر بالا کلیک کنید.

دوست داشتن

دوست داشتن راباید از دختربچه ها یادگرفت  آنها در مقابل محبتی که به  عروسک خود می کنند از او  انتظار محبت متقابلی ندارد آنها بدون هیچ توقعی عروسکشان رادوست دارند و دوست داشتن واقعی یعنی همین

 

 دختر صورت پسر را نوازش کرد: دوستت دارم. پسر سرش را به آرامی تکان داد. دختر دست در موهای پسر برد.به آرامی گفت: بدون تو زندگی هیچه عزیزم. پسر همچنان سرش را به آرامی بالا و پایین آورد. دختر چشمانش را بست.به آرامی گفت: مرا ببوس...و صورتش را جلو آورد. دقایقی گذشت...دختر همچنان چشم هایش را بسته نگاه داشته بود... اما از بوسه خبری نبود... پسر طاقتش طاق شد...هندزفری را از گوشش در آورد: عزیزم چیزی شد اینجوری نشستی ؟

عاشق

وحشت از عشق که نه ، ترسم از فاصله هاست .وحشت از غصه که نه ، ترسم از خاتمه هاست .ترس بیهوده ندارم ، صحبت از خاطره هاست. صحبت از کشتن ناخواسته عاطفه هاست. کوله باری پر از هیچ ، که بر شانه ماست. گله از دست کسی نیست ، مقصر دل دیوانه ماست... 

 

 من عشق را در تو * تورا در دل * دل را در تپش * و تپش را بخاطر تو دوست دارم. 

 

* من غم را در سکوت * سکوت را در شب * شب را در بستر* و بستر را بخاطر اندیشیدن به تو دوست دارم *