کاش وقتی زندگی فرصت دهد*** گاهی از پروانه ها یادی کنیم
کاش بخشی از زمان خویش را *** وقت قسمت کردن شادی کنیم
کاش گاهی در مسیر زندگی***دباری از دوش نگاهی کم کنیم
کاش فاصله های میان خویش را *** با خطوط دوستی مبهم کنیم
کاش با حرفی که چندان سبز نیست*** قلب های نقره ای را نشکنیم
کاش هر شب با دو جرعه نور ماه*** چشم های خفته را رنگی زنیم
کاش بین ساکنان شهر عشق*** ردپای خویش را پیدا کنیم.
عشق آلوچه نیست که بهش نمک بزنی، دختر همسایه نیست که بهش چشمک بزنی، غذا نیست که بهش ناخونک بزنی، رفیق نیست که بهش کلک بزنی عشق مقدسه , باید جلوش زانو بزنی هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود... افسوس... آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و بعد... برای آنچه از دست رفته آه میکشیم.
گنجشک به خدا گفت : لانه کوچکی داشتم آرامگاه خستگی ام.. سرپناه بی کسی ام بود اما طوفان تو آن را از من گرفت!! کجای دنیای تو را گرفته بودم؟ ..خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود .. تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات را واژگون کند .. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی!....چه بسیار بلاها که از تو به واسطه ی محبتم دور کردم و تو نادانسته به دشمنی ام برخاستی!!!...........
اینام برای خودشون یه جور دیگه عاشقن ، نمی دونم شاید اینا هستن که عاشق واقعی ان!!!
با بغض دلم هر روز دفتر خاطراتم را می خوانم شاید کاری از دستم برنیاید ولی تا آخر عمر منتظرت می مانم.
در سرزمین قلبم خانه ای ساختم که پنجره هایش هیچ گاه از دیدنت خسته نمی شوند ، در این خانه همیشه خاطراتم را مرور می کنم ، اگر چه ازت دورم ولی حرف های گرمت آرامش بخش دل پر از غم من است نام تو همیشه در ذهنم و یاد تو همیشه در قلبم جاری است.