با بغض دلم هر روز دفتر خاطراتم را می خوانم شاید کاری از دستم برنیاید ولی تا آخر عمر منتظرت می مانم.
در سرزمین قلبم خانه ای ساختم که پنجره هایش هیچ گاه از دیدنت خسته نمی شوند ، در این خانه همیشه خاطراتم را مرور می کنم ، اگر چه ازت دورم ولی حرف های گرمت آرامش بخش دل پر از غم من است نام تو همیشه در ذهنم و یاد تو همیشه در قلبم جاری است.
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
در ازل بست دلم بر سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر و پیمان نرود
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین منست
برود از دل من وز دل و جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذورست
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
هرکه خواهد که چو حافظ نشود سپر گردان