هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
در ازل بست دلم بر سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر و پیمان نرود
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین منست
برود از دل من وز دل و جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذورست
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
هرکه خواهد که چو حافظ نشود سپر گردان