ترانه عاشقی

امروز حال و روز دگر دارم

قلبم امروز آرام ندارد

چشمانم غرق در اشک است

گونه هایم خیس خیس است

یادم نمی آید برمن چه گذشت

زیر باران، در آن غروب غمگین

مثل خواب بود مثل یه رویای قشنگ

این چه حسی و حالی است؟

این چه بی قراری است؟

این چه شور و سودایی است؟

این حس برای من آشناست!

این حس همان حس درد عاشقی است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد