لبش می بوسم و در می کشم می
به آب زندگانی برده ام پی
نه رازش را می توانم گفت با کس
نه کس را می توانم دید با وی
لبش می بوسد و خون میخورد جام
رخش می بیند و گل می کند خوی
بده جام می و از جم مکن یاد
که میداند که جم بود و کی کی
بزن در پرده چنگ ای ماه مطرب
رگش بخراش تا بخروشم از وی
گل از خلوت به باغ آورد مسند
بساط زهد همچون غنچه کن طی
چو چشمش مست را مخمور مگذار
بیاد لعلش ای ساقی بده می
نجوید جان از آن قالب جدایی
که باشد خون جامش در رگ و پی
زبانت درکش ای حافظ زمانی
حدیث بی زبانان بشنو از نی
سلام دوست عزیز
وبلاگ خوبی داری که با زمانی که روش میذاری حتما بهتر از این هم میشه.
دیدم بد نیست که یه سری به وب من بزنی و مطلب آخرمو ببینی. مطمئتن که ازش استقبال می کنی. یه جورایی یه فرصته.
منتظرم
سلام
وبلاگ جالبی داری دوست عزیز اگر دوست داشتی با هم تبادل لینک کنیم و رتبه خودت رو توی گوگل افزایش بدی حتمآ به سایت من برای تبادل لینک بیا
http://www.persianrex.com/link
موفق باشی